مطهری معلمی بیدارگر


سه دهه ی پس از شهریور 20 را - از سقوط رضا شاه پهلوی تا سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی - باید دوره ای بسیار مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران معاصر دانست، چه، در این دوره با وجود این که ایران زیر نفوذ و سیطره ی سیاسی، فرهنگی و آموزشی شرق و غرب به ویژه انگلیس و آمریکا قرار داشت و کارگزاران و دولت مردان را، غالباً افرادی وابسته و نالایق تشکیل می دادند، حرکت های سیاسی، اجتماعی مهمی در ایران به وجود آمد که با دستاوردهای بسیار خود، موجب گشت طی این سه دهه، جامعه ی ایران به کلی تغییر کند و سرانجام پدیده ی انقلاب اسلامی به ظهور برسد،

که قطعاً یکی از چند انقلاب بزرگ جهان در قرن بیستم و تنها انقلاب با صبغه ی دینی و مذهبی در دنیای معاصر است. یکی از آن حرکت ها - و بلکه بزرگترین آن ها، که حرکت های دیگر بسیاری را در دل خود به وجود آورد - نهضت بیداری اسلامی بود که از منظرها و ابعاد مختلف، قابل بررسی و امعان نظر است. یکی از ویژگی های نهضت بیداری، پیدایش چهره ها و رهبران متفکر و برجسته ای است که هر یک به گونه ای در این ماجرا نقش آفرینی کرده و تأثیر دیر پای خود را بر جامعه و مردم ایران، تا امروز بر جا نهاده اند که استاد شهید مرتضی مطهری، بی تردید یکی از آنان است. نقش مطهری در این ماجرا، چنان است که نگارش تاریخ فکری انقلاب اسلامی، بدون او تقریباً غیر ممکن است، حال، از آنجا که روز شهادت مطهری، به نام روز معلم نام گذاری شده است، سزاوار است در آستانه ی این روز، به بیان جنبه هایی از زندگی و شخصیت او، که عمدتاً معطوف به آموزش علم، تعلیم و تربیت و شخصیت معلمی وی معطوف می گردد، بپردازیم. با این امید که همین اندک، بتواند در اصلاح نگاه معلمان ما به آموزش و پرورش کنونی، مؤثر واقع شود.

اینک، نخست مروری کوتاه داریم بر شرح زندگی فردی استاد و آن گاه پاره ای از ویژگی های معلمی وی را بیان می کنیم:

 مرتضی مطهری، فرزند روحانی پرهیزگاری به نام شیخ محمد حسین بود و در 12 بهمن 1299 شمسی، در روستای فریمان - که امروز شهری در 60 کیلومتری مشهد است - به دنیا آمد. هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که به مشهد رفت تا در حوزه ی علمیه ی آن جا درس بخواند و این زمانی بود که، رضا شاه به اقدامات سرکوبگرانه ی خود علیه حوزه های علمیه شدت بخشیده بود. در این زمان حوزه ی علمیه ی مشهد، رمق خود را از دست داده بود و شگفت این که در همین زمان مطهری نوجوان با شوق زاید الوصفی به آموختن درس طلبگی روی آورد. او که بعدها خودش به این شگفتی واقف شد، در این باره می گوید: «من که بچه بودم، در حدود سال های 15 - 1314 در خراسان زندگی می کردم. افرادی اگر یادشان بیاید، می دانند که در تمام خراسان دو یا سه معمّم بیشتر پیدا نمی شد. پیرمردهای 80 ساله و ملاهای 60 70 ساله و مجتهدها و مدرس ها مکلا شده بودند. در مدرسه ها همه بسته شده بود و تقریباً در مسجدها نیز بسته بود و هیچ کس، به ظاهر، باور نمی کرد که دین و مذهب دوباره زنده شود. در آن هنگام که من 15، 16 ساله بودم، راضی نمی شدم، الا به تحصیل علوم دینی. . . ، من پا را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم. در آن وقت، قم مختصر طلبه ای داشت که حدود 400 نفر بودند. مادرم اصرار داشت که به قم نروم؛ چون فکرهایی داشت، لذا دایی ام را، که خود اهل علم بود، مأمور کرد تا مرا از رفتن منصرف سازد. او در سفری که با هم می رفتیم، هرچه می گفت، من جواب منفی می دادم و یک دلیل برای حق بودن اسلام همین است؛ یعنی، لباس های پیرمردهای 70 - 60 ساله را قیچی می کردند و مکلایشان کرده بودند و بچه ای 15 ساله اصرار داشت که به علوم دینی بپردازد!»

گذشته از مطهری، یک نگاه اجمالی به زندگی پاره ای از رهبران انقلاب اسلامی هم چون شهید بهشتی، آیت الله قاضی طباطبایی، آیت الله شهید مدنی و امثال آن ها، نشان می دهد که آنان نیز چون مطهری، درست در زمانی در نوجوانی به طلبگی روی آورده اند که زمین و زمانم گواهی می داده است که دیگر روزگار مدارس علمیه و روحانیت در ایران سپری شده و تحصیل علوم حوزوی، کاری بیهوده است. باری، مطهری در 16 سالگی به قم آمد و چند سال بعد، به درس امام خمینی، که خود در آن زمان طلبه ای نسبتاً جوان و 35 ساله بود رفت. امام خمینی که در آن زمان علاوه بر دروس حوزوی درس اخلاق نیز می گفت، مطهری را دگرگون کرد، به طوری که مطهری تا سال ها بعد از خاطره ی خوب خود از آن درس ها حکایت می کرد. به نظر می رسد شیوه ی تدریس امام خمینی نیز در مطهری تأثیر خود را به جا گذاشته بود به طوری که بعد از شهادت مطهری، امام خمینی به گونه ای بی سابقه از مقام علمی وی تجلیل کرد و آثارش را بدون استثناء، آموزنده خواند؛ با آمدن آیت الله بروجردی به قم، مطهری به درس ایشان راه یافت و حدود ده سال نیز از دروس آیت الله بروجردی بهره گرفت؛ در همان سال ها، علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)هم، که پس از سال ها تحصیل و تهذیب در نجف و تبریز به قم آمده بود، نظر مطهری را جلب کرد و میان آن دو، به عنوان استاد و شاگرد، چنان پیوندی برقرار شد که هرگز تا آخرین لحظات عمر مطهری گسسته نشد و برکات بسیاری به همراه آورد که از آن جمله، شرح و بسط اندیشه های علامه، توسط مطهری بود که در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ظهور کرد و بسیار کارساز و موجب رشد تفکر اسلامی، علیه اندیشه های کمونیستی و مادیگری توده ای ها و مارکسیست ها شد.

مطهری، استاد دیگری نیز داشت که اگرچه کوتاه مدت از محضر وی بهره برد، ولی از وی تأثیر بسیار گرفت. آن استاد، حاج میرزا علی آقا شیرازی در اصفهان بود که مطهری را با دنیای نهج البلاغه آشنا کرد. حاصل کلام این که آن جوهره ی درونی مطهری در عشق شدید به علم و سپس حضور او در حوزه ی علمیه قم و بهره گیری از استادان بسیار به ویژه چهار استادی که به آن ها اشاره شد، از مطهری متفکری اصیل و صادق در اندیشه های اسلامی ساخت که بعداً در مهاجرت او به تهران و در تعامل با فضای فرهنگی تهران و به ویژه استادی دانشگاه، خود را نمودار ساخت.

مهاجرت استاد مطهری به تهران در سال 1340، سبب شد بیش از پیش با چهره های نواندیش دینی چون مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، محمد تقی شریعتی و محمد تقی فلسفی - که از قبل نیز با آن ها آشنایی و همفکری داشت - آشنا شود و میان آن ها، همکاری به وجود آید. از قضا دهه ی 40 را باید دوره ی شکوفایی مطهری دانست؛ دهه ای که بسیاری از جریان های دیگر نیز ظهور کردند و این ها زمینه ساز فضای تازه ای شد که در دهه ی 50 به تدریج موجب وقوع تحولات عظیم جامعه ی ایران و در نهایت انقلاب اسلامی گردید. مطهری در این دوره، بیشترین کتاب ها و مقالات را نوشت؛ بیشترین سخنرانی ها را ایراد کرد و در شکل دهی جریان هایی مانند هیئت های مؤتلفه ی اسلامی، جامعه ی روحانیت مبارز، انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان، تأسیس حسینیه ی ارشاد و هدایت امور مسجد الجواد، نقش مؤثر ایفا کرد. و اما بعد، معلمی استاد مطهری خود مسئله مهمی است که لازم است بدان توجه شود. نخست باید دانست که مطهری، بنا به شأن روحانیت خود، که همان شأن وعظ و ارشاد است، دارای جوهره ی معلمی بود و چون برای خود رسالت دینی و اجتماعی نیز قائل بود، می کوشید این جوهره را به بهترین شیوه به ظهور برساند که انصافاً، در این راه نیز موفق بود. نمونه ای از کار موفق او در این زمینه، به لحاظ نگارش و تألیف در مایه ی معلمی، نوشتن کتاب داستان راستان برای کودکان و نوجوانان بود که هنوز هم به جرأت می توان گفت کتابی به سادگی و زیبایی آن نوشته نشده است. با این اشاره، اکنون می پردازیم به ویژگی های معلمی استاد.

یکی از هم فکران استاد مطهری، آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، پس از شهادت مطهری، در گفتار بلندی که درباره ی وی انتشار داد به پاره ای از ویژگی های معلمی مطهری اشاره کرد که توجه به آن ها در شناخت مطهری می تواند راه گشا باشد. وی می گوید:  «مرحوم مطهری که همیشه یک طلبه بود. یک معلم نیز بود. اتفاقاً در شیوه ی تعلیم و تعلم اسلامی، که هنوز در حوزه های (به تصویر صفحه مراجعه شود) علمیه ما محفوظ مانده این کار یک سنت رایج است و غالباً طلاب علم، در عین درس خواندن و پیش استاد زانو زدن، به تدریس هم می پردازند»

واقعیت این است که گرچه در آموزش و پرورش رایج ما، این سنت حسنه را از بین برده اند؛ اما باز عملاً به تجربه می دانیم معلمانی که ضمن تدریس در مدرسه، خودشان نیز در رشته ای ادامه تحصیل می دهند و درس می خوانند، از همکاران دیگرشان موفقترند؛ چرا که هر روز طعم شاگرد بودن را می چشند و لذا شاگردان خود را هم بهتر درک می کنند. این ویژگی که در مطهری در حد بالا وجود داشت، او را به معلمی راستین چنان بدل کرده بود که فراتر از یک هم کلاسی، می توانست از طریق منبر بسیاری از مسائل دینی، اجتماعی و تاریخی را، با همان شیوه ی صحیح معلمی، برای عامه ی مردم باز گوید؛ برای مثال، همه می دانند که او اثر گران قدر خود «خدمات متقابل اسلام و ایران» را، که یک اثر جدی علمی - تحقیقی درباره ی تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام است، نخست به صورت سخنرانی ایراد کرد و بعداً به صورت کتاب درآمد.

ویژگی دیگر مطهری، این بود که در برابر فضل و کمال و لیاقت دیگران، حتی آنان که از راهش جدا بودند، خاضع بود و انصاف می داد و حتی بر زبان می آورد. چه بسیارند کسانی که اگر با کسی اختلاف نظر دارند یا عیبی در او سراغ دارند، همه ی خصلت ها و اوصاف خوب و بد او را ندیده می گیرند و به ناحق درباره اش قضاوت می کنند. . . روشن است که این گونه تدریس و اظهارنظر درباره ی افراد، نه تنها آموزش علم، بلکه القای نوعی روش در آموزش نیز شمار می رود که چه بسا تأثیرش بر وجدان اخلاقی دانش آموز، از تأثیر اصل مطلب، یعنی درس، بیشتر هم باشد.

استاد مطهری ویژگی های دیگر نیز در بحث و تدریس داشت که پاره ای از آن ها را نیز از زبان یکی از نزدیکترین شاگردانش دکتر غلام علی حداد عادل به اختصار بیان می کنیم. وی می گوید:  استاد مطهری در تدریس خود این گونه بود که:  - قبل از ورود در اصل درس، یک مقدمه ی تاریخی را بیان می کرد و سیر تحول مفهومی را که مورد نظرش بود، شرح می داد تا شاگرد تصور نکند که این بحث بدون سابقه و بی مقدمه است.

در تدریس از موضوع خارج نمی شد. از خط بحث بیرون نمی رفت و حد و مرز مسائل و موضوعات را خوب می شناخت.

 - در تفهیم مطالب استاد بود. می توانست یک مطلب پیچیده را به صورت ساده بیان کند. یکی از خصوصیات او، توانایی وی به ساده نویسی و ساده گویی بود. به ادب فارسی تسلط و علاقه داشت و می توانست در هر سطحی صحبت کند.

 - به دلیل آن که با دانش خودش واقعاً زندگی می کرد و درخت دانش در عمق جان او ریشه دوانده بود، همیشه مانند یک باغبانی که به باغ خود رسیدگی می کند، به باغ ذهن خویش رسیدگی می کرد و آن را با طراوت و زنده نگاه می داشت و به این جهت، درس او همیشه نو بود.

 - استاد مطهری به ارتباط علوم و معارف با یکدیگر تسلط داشت و در ضمن درس، این ارتباط را نشان می داد، در عین حال که از این شاخه به آن شاخه نمی پرید، اما اگر در جایی ضرورت پیدا می کرد، ارتباط یک علم را با علم دیگر نشان می داد. این ارتباط میان علوم مختلف، به بحث استاد خاصیتی چندبعدی می بخشید و ذهن شنونده یا شاگرد را هم تربیت می کرد که بداند علوم، مانند اجزای یک پیکر به هم ارتباط دارند(روش تلفیقی)و بالاخره این که، مطهری ضمن درس، اگر زمانی از استادان خود به بیان می آورد، به آنان بسیار احترام می گذاشت و آن سنت پسندیده ی اسلامی و رابطه ی معنوی میان استاد و شاگرد را به طور طبیعی در کلام خود آشکار می ساخت.

خوشبختانه آثار و اندیشه های مطهری با گذشت حدود سی سال از شهادتش، هم چنان در جامعه فرهنگی ایران، ساری و جاری است. گویا به گونه ای طبیعی، جامعه ی ما به این سخن امام خمینی که فرمود:  «من به دانش جویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود، جامه ی عمل پوشانده است، با این حال، می دانیم که این کافی نیست و هنوز پس از سه دهه از فقدان استاد مطهری، کسی چون او یافت نشده است که بتواند در مقام عالمی روش اندیش و تیز بین، مهمترین مسائل فکری جامعه را به چالش بکشد و آن ها را به شیوه ای چون شیوه ی او، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و چراغی فرا راه جویندگان حقیقت بگذارد، راستی چگونه می توان «روش علمی مطهری» را به گونه ای قانونمند در پیکره ی آموزش و پرورش جاری ساخت و آن را به یک سنت آموزشی تبدیل کرد؟

سال شمار زندگی استاد شهید مرتضی مطهری

خراسان:

(12 بهمن 1299 ش): تولد در فریمان، در ده فرسنگی مشهد(امروز شهرستان فریمان)

(1310): گذراندن آموزش های ابتدایی در مدرسه و تعلیم نزد پدرش شیخ محمد حسین مطهری

(15 – 1311): تحصیل علوم دینی: ادبیات، منطق، فلسفه و حقوق اسلامی در حوزه ی علمیه مشهد

قم:

 (1315): هجرت به قم برای تحصیل علوم دینی

(1319): ورود به محضر درس امام خمینی. این دوره تا 12 سال بعد ادامه یافت.

(1323): آغاز تحصیل علوم عقلی و نظری و حضور در درس حضرت آیت الله بروجردی

(1325): آشنایی با مرحوم میرزا علی آقا شیرازی در اصفهان و گشوده شدن درهای نهج البلاغه بر روی او

(1329): ورود به محضر درس علامه سید محمد حسین طباطبایی؛ مطهری بعداً شارح درس های علامه شد.

(1331): ازدواج و هجرت به تهران

تهران:

(1334): شروع به تدریس در دانشکده ی معقول و منقول(الهیات)دانشگاه تهران

(1332): انتشار جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی با شرح و تفسیر مطهری

(1334): آغاز همکاری با مجامع اسلامی، کانون های مذهبی و شخصیت های مبارز چون مهندس بازرگان، دکتر سحابی، محمد تقی شریعتی، محمد تقی فلسفی و نیز ایراد سخنرانی، نگارش کتاب و مقاله و. . .

(1346): تأسیس حسینیه ی ارشاد و آغاز فعالیت مطهری در آن

(15 خرداد 1342): دستگیری و زندانی شدن به اتفاق جمعی از علمای تهران، به طور موقت

(1343):عضویت در جامعه ی روحانیت مبارز تهران که در همین سال تشکیل شد.

(1343): آغاز همکاری با جمعیت مؤتلفه ی اسلامی به صلاحدید و امر امام خمینی

(1351): دستگیری و بازداشت در پی تعطیل کردن حسینیه ی ارشاد از طرف ساواک

(1351): تداوم فعالیت های فکری و فرهنگی از طریق مسجد الجواد(میدان هفت تیر کنونی)

(1354): ممنوع شدن از هرگونه سخنرانی بر منابر و مجامع مختلف

(1355): سفر به نجف و تشرف به محضر امام خمینی

(7 – 1356): حضور فعال در انقلاب اسلامی همراه با دیگر روحانیون و مبارزان

(پاییز 1357): سفر به پاریس و ملاقات با حضرت امام خمینی و کسب رهنمود از ایشان

(زمستان 1357): تصدی ریاست شورای انقلاب به فرمان امام خمینی

(12 اردیبهشت 1357): شهادت به دست گروه فرقان


منابع مقاله: معلم ش 15 نیمه اول اردیبهشت 1387، سید مهدی علوی؛
mortezamotahari.com