چکیده کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر



خورشید دین هرگز غروب نمی کند:

 ( ویل دورانت که شخصاً لادین است، در کتاب« درس های تاریخ» ضمن بحث درباره« تاریخ و دین» با نوعی عصبانیت می گوید: « دین صد جان دارد، هرچیزی اگر یک بار میرانده شود برای همیشه می میرد مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده می شود».)

( دین اگر بخواهد باقی باشد یا باید خودش جزو خواسته های بشر باشد یا باید تأمین کننده خواسته های بشر باشد، آن هم بدین شکل که تأمین کننده منحصر به فرد باشد. اتفاقاً دین هر دو خاصیت را دارد، یعنی هم جزو نماد بشر است، جزو خواسته های فطری و عاطفی بشر است و هم از لحاظ تأمین حوائج و خواسته های بشری مقامی را دارد که جانشین ندارد و و اگر تحلیل کنیم معلوم می شود اصلاً امکان ندارد چیز دیگری جایش را بگیرد.)

 ( ویکتور هوگو در یکی از خطبه های خیلی عالی اش می گوید: « راستی اگر انسان اینطور فکر کند که عدم است و بعد از این زندگی نیستی مطلق است، دیگر اصلاً برای او زندگی ارزشی نخواهد داشت، آن چیزی که زندگی را برای انسان لذت بخش و گوارا می سازد، کار او را مفرح می سازد، به دل او حرارت و گرمی می بخشد، افق دید انسان را خیلی وسیع می کند، همان چیزی است که دین به انسان می دهد، یعنی اعتقاد به جهان ابدیت، اعتقاد به خلود، اعتقاد به بقاء بشر، اعتقاد به اینکه تو ای بشر! فانی نیستی و باقی خواهی بود تو از این جهان بزرگتری، این جهان برای تو یک آشیانه کوچک و موقتی است، این جهان فقط یک گاهواره است، برای دوران کودکی تو است، دوران بیشتر دوران دیگری است». )

 ( از تولستوی حکیم معروف رومی می پرسند: ایمان چیست؟ آن را برای ما تعریف کن، می گوید: ایمان همان چیزی است که انسان با آن زندگی می کند، سرمایه زندگی است. واقعاً عجب جمله ساده و پر مغزی است. من هنگامی که این سخن تولستوی را دیدم به یاد شعر معروف ناصر خسرو افتادم، آنجا که نبرزندس خطاب کرده می گوید:
زدنیا روی زن که دم ایران


مرا بی دین، جهان چه بود و زندان

مرا پور از دین ملکی است در دل

که آن هرگز نخواهد گشت ویران )



امدادغیبی در زندگی بشر

(اسلام گذشته از اینکه از نظر ایمان و پرستش خدا پرورش دهنده یک احساس فطری است، از نظر  قانون و مقررات نیز با فطرت و طبیعت و احتیاجات واقعی بشر هماهنگ است. )

غیب یعنی چه؟

(غیب یعنی همان پشت پرده، یعنی آن چیزهائی که از حواس ظاهری ما نهان است و پشت پرده محسوسات واقع شده است. قرآن کریم این کلمه را زیاد بکار برده است، گاهی تنها، مثل اینکه می- فرماید: « الذین یؤ منون با لغیب » یعنی آنان که به غیب ایمان دارند. یا می فرماید: « و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو » یعنی کلیدهای غیب نزد خداست و جز او کسی از آنها آگاه نیست. و گاهی همراه با کلمه شمادت، مثل اینکه می فرماید: « عالم الغیب و الشمادة » یعنی خداوند هم به غیب آگاه است و هم به شمادت. فلاسفه اسلامی از همین تعبیر قرآنی استفاده کرده، جهان طبیعت را عالم شمادت و جهان ملکوت را عالم غیب اصطلاح کرده اند. )
(خیام می گوید:
اسرار ازل را نه  تو دانی و نه من      وین خط معما را نه تو خوانی و نه من    


هست از پس پرده گفتگوی من و تو     چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من )       

                                                                                                                                                   

( اهل معرفت و عرفان می گویند: حق متعال از کثرت ظهور در خفا است، یعنی حیثیت ظهور و خفا در او یکی است، او از این جهت مخفی است که هیچ گونه غیاب و افول و غروبی ندارد و هیچ چیز و هیچ جا از او خالی نیست. )

( از نظر فلسفه همه چیز در ذات وجود هر فرد متغیر است، تمام جهان یک قافله در حال سیر و حرکت را تشکیل می دهد. اما نه قافله ای که تنها کارش انتقال از مکانی به مکان دیگر است بلکه قافله ای که کارش انتقال از وجودی به وجود دیگر است و البته به صورت اتصالی و استمراری. صورالمتألهین شیرازی با براهین متقن ثابت کرده که حتی جواهر عالم در تغیرند، یعنی همان چیزی که امثال ارسطو و بوعلی محال می دانستند. او جایز بلکه واقع و ضروری و حتمی می داند، از نظر این فیلسوف جهان، یک واحد حرکت است، دائماً در حال حدوث و خفا است، یک حدوث دائم و مستمر است. طبق این نظر غیر قائم بالذات بودن جهان، یعنی قائم بالغیر بودن جهان، واضح تر و روشن تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. طبق این نظر بحث در این نیست که جهان در یک لحظه ای از عدم به وجود آمده پس علتی آن را به وجود آورده است بلکه بحث در این است که جهان تدریجاً و دائماً از عدم به وجود می آید و استمراراً دستی او را به وجود می آورد و فانی می کند. )


( قرآن خداوند را هم با صفت رحمان و هم با صفت رحیم یاد می کند، بسم الله که خود آیه ای از قرآن است هم مشتمل بر رحمان است و هم مشتمل بر رحیم. رحمان و رحیم دو مشتق از رحمت می باشند با این تفاوت که رحمت رحمانی عبارت است از رحمت عمومی که شامل همه موجودات است، جود هر موجودی برای آن موجود رحمت است، وسایلی که برای بقا و ادامه وجود او آفریده شده است رحمت است. اما رحمت رحیمیه عبارت است از الطاف و دستگیری های خاصی که یک موجود مکلف دراثر حسن انجام وظیفه مستحق آن می گیرد، لطف خاصی است که طبق قانون خاص، نه قانون عام طبیعت، شامل حال می گردد. )

( ما در نمازهای پنجگانه می گوییم: « ایاک نعبد و ایاک نستعین » خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم. این خود نوعی استمداد از غیب است. )

الهام و اشراق

( یکی از انواع مددهای غیبی الهامات و اشراقاتی است که احتمالاً به دانشمندان می شود و ناگهان دری از علم بروی آنها گشوده می شود و اکتشافی عظیم رخ می دهد. آنچه معمولاً ما را از راه های حصول علم می شناسیم دو تا است: یکی تجربه و مشاهده عینی، دیگر قیاس و استدلال. )

 ( غزالی در کتاب « المنقذ من الضلال » مدعی می شود که بسیاری از معلومات بشر که مربوط به احتاجات زندگی است ابتدا به صورت الهام صورت گرفته است. )


مددهای غیبی

( پیامبران معمولاً در مواقعی ظهور کرده اند که بشریت ولاقل محیط اجتماعی ظهور آنها را در یک پرتگاه خطرناکی قرار داشته و آنها سبب نجات و اصلاح اجتماع خود شده اند. قرآن کریم خطاب به مردم عصر رسول اکرم چنین می فرماید: « و کنتم  علی شفا حضرة من النار فأنقذکم منهما » شما در پرتگاه سقوط در آتش بودید که خداوند ( به وسیله رسول اکرم ) شما را از آن نجات داد.

( قرآن کریم هم می فرماید: « ولقد کتبنا فی الذبور من بعد الذاکران الأرض یرثها عبادی الصالحون » یعنی ما از پیش اطلاع داده ایم که وارث اصلی زمین در اختیار ارباب شهوت و غضب و بندگان جاه و مقام و اسیران هوای نفس نخواهد بود. )

می گویند: « عند انتهماء الشدة تکون الفرج »: شهوت که به نهایت رسید فرج طلوع می کند. اگر گفتهاند: « پایان شب سیه سفیدی است » و امثال اینها، همه حکایت می کند از نوعی تجارب که بشر درگردش عالم داشته است و همه حکایت می کند از اینکه گردش عالم برخلاف ما در مذهبان گزاف وبیهوده نیست.)


مدیریت و رهبری در اسلام

( اکثر انحرافات و بدبختی هایی که بشر امروز را تهدید می کند ناشی از این است که علم را جدا از ایمان می خواهد. همای سعادت آن روز بر سر بشر سایه خواهد گسترد که وی عمیقاً پی ببرد که به این هر دو اصل مقدس نیازمند است، بداند مرغی است که به دو بال نیاز دارد، بالی از دانش و بالی ازایمان. )

امامت و رهبری امت

( فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمائی و امامت رهبری است. )

( این نکته را باید یادآوری کنم که آنچه قرآن تحت عنوان رهبری از آن بحث می کند مافوق رهبری است که بشریت می شناسد، رهبری ای که بشریت می شناسد از حدود رهبری در مسایل اجتماعی تجاوز نمی کند ولی منظور قرآن از رهبری، علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی یعنی رهبری به سوی خدا است و آن خود حساب دقیق و حساسی دارد و از رهبری اجتماعی بسی دقیق تر و حساس تر است. )                                                                                                                                              

( اهمیت فوق العاده رهبری بر ۳اصل مبتنی است. اصل اول مربوط است به اهمیت انسان و ذخایر و نیروهایی که در او نهفته است که معمولاً خود به آنها توجهی ندارد. در اسلام به مسئله متوجه کردن انسان به خود، عظمت و شرافت خود و نیروهای عظیمی که در اوست توجه شده است. )

( اصل دوم مربوط است به تفاوت انسان و حیوان، انسان با اینکه از جنس حیوان است از نظر مجهز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد: یعنی ضعیف تر از حیوان است. حیوانات یک سلسله غرایز مجهز هستند و نیاز چندانی به مدیریت و رهبری از خارج ندارند، زیرا غریزه کارش راهنمائی و رهبری به صورت خودکار است. )

( اصل سوم مربوط به قوانین خاص زندگی بشر است. یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومت می کند که اگر کسی بخواهد بر بشر مدیریت داشته باشد و وی را رهبری کند جز از راه شناخت قوانینی که بر حیات و بر روال زندگی بشر حاکم است، میسر نیست. )

( خدایا تو را به حقیقت دین مقدس اسلام و به عظمت قرآن و به مقام وجود مقدس خاتم الأنبیاء قسم می دهم که ما را از فیض رهبری وجود مقدس خاتم الأنبیا بهره مند فرما و به مسلمین سرافرازی و عزت عنایت فرما. )