معرفی کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب

نوشته علامه شهید آیت الله مطهری

+چکیده مختصر



کتاب «اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب» شامل سلسله مقالاتی است که حدود سال ۱۳۵۳مجله «مکتب اسلام» منتشر می‌شده است. می‌توان این کتاب را در ردیف آثاری قرار داد که با موضوع خانواده و زن مرتبط است. اگر کتاب نظام حقوق زن در اسلام، نظام حقوقی خانواده و بایسته‌های روابط حقوقی زن و مرد را تبیین می‌کند، کتاب اخلاق جنسی نیز «بخشی» از بایسته‌های اخلاقی و رفتاری رابطه زن و مرد را توضیح می‌دهد.

مطالب کتاب در هشت بخش ارائه شده است که البته بخش اول آن بدون شماره است و می‌توان آن را همچون مقدمه در نظر گرفت. استاد مطهری در این مقدمه از غریزه‌ جنسی به عنوان واقعیتی یاد می‌کند که تفسیرهای گوناگونی از آن در ادیان و مکاتب مختلف صورت گرفته است. وی پس از ارائه گزارشی از نوع نگاه مسیحیت به اخلاق جنسی که آن را ذاتاً پلید می‌شمارد، به وجه تمایز اسلام و مسیحیت اشاره می‌کند که در اسلام تمایلات جنسی جزئی از وجود انسان تلقی می‌گردد و تدابیر اسلام در این زمینه، معطوف به تنظیم روابط جنسی بوده است و نه سرکوبی و ایجاد احساس محرومیت. استاد این نکته را یادآور می‌شود که در اسلام علاقه‌ جنسی جزء خلق و خوی پیامبران شمرده شده است و اینکه «رهبانیت» برخلاف تعالیم اسلامی است.

 البته استاد تأکید می‌کند که عقیده به پلیدی غریزه‌ جنسی مربوط به گذشته‌ دنیای غرب است و اکنون افکاری از سوی غرب ترویج می‌گردد که بر اساس آن باید هر گونه قید و شرطی را در این زمینه برطرف نمود.

استاد مطهری در قسمت اول کتاب، اخلاق جنسی را قسمتی از اخلاق به معنای عام، شامل آن عده از عادات و ملکات و روشهاى بشرى که با غریزه جنسى بستگى دارد، می‌داند. برخی از مصادیق آن عبارت است از:

حیاء زن از مرد، غیرت ناموسی مرد، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غیرمحارم، منع زنا، منع تمتع از غیر همسر قانونی، منع ازدواج با محارم، منع نزدیکی در ایام عادت و منع نشر تصاویر غیراخلاقی.

استاد مطهری به دفاع از اخلاق جنسی می‌پردازد.

استاد مطهری اگر چه مبنایی‌ترین سؤال در مورد اخلاق جنسی را پرسش از سرچشمه و ریشه این اخلاق می‌داند. به برخی پاسخ‌ها در این زمینه از زبان ویل دورانت، فروید و برتراند راسل می‌پردازد. استاد به ارائه گزارشی کوتاه از این دیدگاه‌ها اکتفا می‌کند به نقد و بررسی آنها نمی‌پردازد و دیدگاه خود مبنی بر طبیعی و فطری بودن اخلاق جنسی را نیز توضیح نمی‌دهد. بلکه با معیار قرار دادن سلامت روان و سعادت جامعه، سعی می‌کند دیدگاه طرفداران اخلاق جنسی نوین را که مدافع نفی محدودیت از روابط جنسی هستند، نقد نماید.

«ما فرض مى‏کنیم این احساسات هیچ گونه [توجیه‏] طبیعى ندارد و مى‏خواهیم مانند هر امر قراردادى دیگر بر مبناى مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشریت براى اینها تصمیم بگیریم، ببینیم منطق و تعقل به ما چه مى‏گوید؟ آیا منطق و تعقل ایجاب مى‏کند براى بازیافتن کامل سلامت روان و براى رسیدن اجتماع به حداکثر مسرت و سعادت تمام قیود و حدود و ممنوعیت هاى اجتماعى را بشکنیم؟ یا خیر، مقتضاى منطق و تعقل این است که با سنن و خرافاتى مبتنى بر پلیدى علاقه جنسى مبارزه کنیم و در عین حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتى غریزه را به نام «آزادى» و «پرورش آزادانه» فراهم نکنیم.» (مجموعه آثار،۱۹، ص۶۳۶.)

وی اصول اخلاق جنسی نوین را اینگونه معرفی می‌کند.:

1- آزادی تا آنجا که به آزادی دیگران خلل وارد نکند باید محترم شمرده گردد. بنابراین تا زمانی که آزادی جنسی فردی، مخل آزادی دیگران نباشد نمی‌توان مانع آن شد.

2- سعادت فرد وابسته به پرورش «همه» استعدادها است. جلوگیری از آشفتگی غرایز منوط به آن است که غریزه‌ جنسی نیز ارضاء گردد.

3- رغبت به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش و در اثر محرومیت افزایش می‌یابد.

استاد در قسمت بعدی و قبل از نقد و بررسی اصول یاد شده، برخی انتقادات طرفداران اخلاق جنسی نوین نسبت به اخلاق جنسی کهن را ذکر می‌کند. به عقیده آنها عوامل زیر در ایجاد اخلاق جنسی کهن نقش داشته است:

«مالکیت مرد نسبت به زن، حسادت مردان، کوشش مرد براى اطمینان به پدرى خود، اعتقادات مرتاضانه و راهبانه به پلیدى ذاتى رابطه جنسى، احساس پلیدى زن نسبت به خود به واسطه عادت ماهانه زنانه و پرهیز مرد از او در این مدت، مجازاتهاى شدیدى که زن در طول تاریخ از ناحیه مرد دیده است، و بالأخره عوامل اقتصادى که زن را همواره نیازمند به مرد مى‏کرده است‏.» (مجموعه آثار،ج۱۹،ص۶۳۹.)

طرفداران اخلاق جنسی نوین با این استدلال که عوامل یاد شده به دلیل پیشرفت علوم و افزایش آگاهی‌ها و تغییر روابط زن و مرد، از بین رفته است، نتیجه می‌گیرند پایبندی به اخلاق جنسی کهن غیر قابل دفاع است.

روی دیگر مخالفت طرفداران اخلاق جنسی نوین با اخلاق کهن، ارائه پیشنهاداتی است که به کلّی با اخلاق جنسی نوین در تضاد است. استاد برخی از این پیشنهادات و تجویز‌ها را بیان می‌کند.

استاد مطهری در قسمت‌های بعد به نقد و تحلیل این اصول می‌پردازد.

استاد این دیدگاه را که آزادی را جز آزادی دیگران نمی‌تواند محدود کند، نادرست می‌داند. بلکه معتقد است مهم‌ترین عامل محدودکننده‌ آزادی فرد، مصالح عالیه خود فرد است که تأمین آن در موضوع نحوه‌ ارضاء غریزه‌ جنسی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. استاد در تبیین منظور خود از مصالح عالیه می‌نویسد:

«آن چیزى که مبنا و اساس حق آزادى و لزوم رعایت و احترام آن مى‏گردد میل و هوا و اراده فرد نیست، بلکه استعدادى است که آفرینش براى سیر مدارج ترقى و تکامل به وى داده است. اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهاى عالى و مقدسى که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقى و تعالى بکشاند، اما آنجا که بشر را به سوى فنا و نیستى سوق مى‏دهد و استعدادهاى نهانى را به هدر مى‏دهد احترامى نمى‏تواند داشته باشد.» (مجموعه آثار،ج۱۹،ص۶۴۵)

همچنین استاد مطهری این دیدگاه را رد می‌کند که روابط جنسی، با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد. به اعتقاد استاد، سلامت محیط کار و اجتماع منوط به این است که لذائذ و کامیابی-های جنسی از محیط خانواده به محیط اجتماع کشیده نشود. به علاوه باید تأثیر رعایت اخلاق جنسی را در تحکیم خانواده و تأثیر استحکام خانواده را بر سلامت جامعه و تربیت نسل‌های بعد در نظر داشته باشیم.

استاد در قسمت بعد به موضوع پرورش استعدادها می‌پردازد. طرفداران اخلاق جنسی نوین اعتقاد دارند سعادت فرد وابسته به پرورش «همه» استعدادها است. جلوگیری از آشفتگی غرایز منوط به آن است که غریزه‌ جنسی نیز ارضاء گردد. در مقابل این دیدگاه استاد به این نکته اشاره می‌کند که اسلام با لزوم پرورش استعدادها و برآورده ساختن نیازها مخالف نیست؛ اما بر مدیریت و هدایت غرایز تأکید دارد. و اینکه باید طبیعت غریزه‌ جنسی را مورد توجه قرار داد که علاوه بر بعد مادی، دارای جنبه‌ای روحی است که تنوع طلب است و با رهایی آن آرام نمی‌گیرد. استاد این موضوع را مورد تأکید قرار می‌دهد که اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن یک مطلب است و آزادى جنسى و رفع مقررات و موازین اخلاقى مطلب دیگر. اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوا منافى نیست‏.

استاد در قسمت آخر موضوع عشق را مورد بررسی قرار می‌دهد. به عقیده استاد، عشق موهبت عظیمی است که در پرتو فراغ و دور از دسترس بودن به ‌دست می‌آید. موضوعی که در محیط‌های آزاد از نظر جنسی یافت نمی‌شود.

نوع دیگر عشق نیز در پرتو صمیمیت و اعتماد و معاشرت دائم به وجود می‌آید که محیط‌های آزاد، زمینه‌ بروز اینگونه صمیمیت‌ها و اعتمادورزی‌ها نیست. نمونه بارز اینگونه عشق‌ها، را در محیط خانواده و بین همسران می‌توان دید.

بنابراین فراغ و دور از دسترس بودن مذموم نیست چرا که عشق آفرین است. از سوی دیگر وصال نیز همواره رغبت را از بین نمی‌برد. خلاصه اینکه مذهب و اخلاق هم پشتوانه عشق است و هم رغبت‌ها را در عین وصال استمرار می‌بخشد.

کتاب «اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب»، نمونه‌ای است از دفاع استاد مطهری از آموزه‌های اخلاقی و انسانی که البته مستقل از استناد به آموزه‌های دینی صورت گرفته است و به همین دلیل در برقراری ارتباط با مخاطب و اقناع او مؤثر است.