کتاب انسان و سرنوشت همراه با مقدمه ای در مورد عظمت و انحطاط مسلمین، اثری دیگر از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است که قصد داریم به معرفی آن بپردازیم.
انسان و سرنوشت

موضوع کتاب «انسان و سرنوشت» تبیین دیدگاه اسلامی در مورد «قضا و قدر» است. این کتاب که نخستین بار در سال ۱۳۴۵شمسی (۱۳۸۵قمری)، منتشر شده، ابتدا در «هیأت­های مؤتلفه اسلامی» توسط استاد مطهری تدریس می­ شده است. استاد مطهری معتقد بوده که فعالان عرصه مبارزه با رژیم طاغوت باید از پشتوانه لازم نظری و آشنایی کافی با مفاهیم اسلامی برخوردار باشند.

کتاب انسان و سرنوشت را باید جزئی از طرح کلان پژوهشی در نظر گرفت که استاد آن را با عنوان «بحث­هایی از علل انحطاط مسلمین» در مقدمه کتاب معرفی نموده. استاد در مقدمه کتاب که با عنوان «عظمت و انحطاط مسلمین» نگاشته شده است، اصل وقوع انحطاط را مورد تأکید و پذیرش قرار می­ دهد، اما نقش اسلام را در این زمینه به کلی رد می­ کند و با تفکیک اسلام از مسلمانان، آسیب ­شناسی اعتقاد و عمل را مورد تأکید قرار می­ دهد. به علاوه برخی موضوعات قابل بررسی را نیز مربوط به نقش عوامل بیگانه می­داند؛ مانند حمله مغول و استعمار.

اشاره استاد به سابقه علاقه او نسبت به این موضوع، به خوبی نشان می­دهد که وی در مسیر تحقیقات خود، طبق طرحی از پیش تعیین شده و با آگاهی قبلی گام برمی­ داشت. در مقدمه کتاب آمده است:

«اینجانب درست به یاد ندارد که از چه وقت با مسئله علل انحطاط مسلمین آشنا شده است و از چه زمانى شخصاً به بحث و تحقیق در این مسئله علاقه مند گردیده و درباره آن فکر مى‏ کرده است؛ ولى مى ‏تواند به طور یقین ادّعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مسئله نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر مى‏ کرده و یا نوشته‏ هاى‏ دیگران را در این زمینه مى‏ خوانده است.

از آن زمان تاکنون هر وقت به گفته یا نوشته‏ اى در این موضوع برمى‏ خوردم، با علاقه مى‏ خواندم و یا گوش مى‏ کردم، و خیلى مایل بودم رأى و نظر گوینده یا نویسنده را دریابم‏.» [1]

استاد در مقدمه فهرستی طولانی شامل بیست و هفت موضوع ارائه می­ کند که برای پاسخ به پرسش چرایی انحطاط مسلمین لازم است مورد بررسی قرارگیرند. البته استاد مطهری به وسعت این پژوهش واقف بوده و به همین دلیل اجرای کامل آن را  منوط به همکاری سایر محققین و نویسندگان می­ دانست. با در نظر گرفتن سایر آثار استاد می­ بینیم که آنچه استاد از آن با عنوان «بحث­هایی از علل انحطاط مسلمین» در نظر داشت،  در سال­های بعد مورد توجه استاد بوده است. به گونه­ ای که موضوع اصلی برخی آثار یا بخشی از محتوای کتاب­های استاد به موارد بیست و هفت گانه اشاره شده در مقدمه «انسان و سرنوشت»، اختصاص یافته است. «برخی» از این موضوعات عبارت است از: شفاعت (کتاب عدل الهی)، حقوق زن در اسلام (کتاب نظام حقوق زن در اسلام)، شعوبیگری در جهان اسلام (کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران)، تقیه (کتاب سیری در سیره معصومین(ع)، اسلام و مقتضیات زمان (کتاب اسلام و نیازهای زمان)، انتظار فرج (قیام و انقلاب مهدی(ع).

بخش اصلی کتاب، به تحلیل موضوع «قضا و قدر» می ­پردازد. رویکرد استاد در این کتاب، فلسفی است هر چند آن را بنابر آنچه در مقدمه آمده است در ضمن «بحث­هایی از علل انحطاط مسلمین» قابل بررسی دانسته است. چرا که برخی غربیان اعتقاد به قضا و قدر را یکی از علل اصلی انحطاط مسلمین دانسته­ اند.

از نگاه استاد مطهری هر چند موضوع قضا و قدر یک مسئله متافیزیکی است و به فلسفه کلی و ماوراءالطبیعه مربوط است، ولی از دو نظر شایستگی دارد که در ردیف مسائل عملی و اجتماعی قرار گیرد. اول به این دلیل که نوع تصویر افراد از قضا و قدر بر رفتارهای اجتماعی آنها تأثیرگذار است چرا که روحیه و روش کسی که خود را دست بسته و بی­تأثیر در تعیین سرنوشت می­داند با کسی که خود را حاکم بر سرنوشت خود می­ شمارد متفاوت است.

دومین نکته که موضوع قضا و قدر را در ردیف مسائل عملی و اجتماعی قرار می­دهد این است که قضا و قدر نه یک پرسش خصوصی بلکه پرسشی عمومی است که بسیاری افراد در جستجوی حل آن هستند.

استاد با اشاره به دو دسته از آیات قرآن که مخالفین و موافقین اختیار و تعیین سرنوشت به آنها استناد می­ کنند پیچیدگی موضوع را یادآور می­ گردد. شهید مطهری می­ نویسد: «این دو دسته آیات از نظر غالب علماى تفسیر و علماى کلام معارض یکدیگر شناخته شده‏ اند. به عقیده آنها باید مفاد ظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیگر را تأویل کرد.» به این ترتیب دو گروه جبریّون و قدریون پدید آمدند که با گسترش مباحث کلامی در اشاعره و معتزله هضم شدند.

استاد مطهری در این کتاب با ارائه تحلیلی فلسفی، تصویری از قضا و قدر ارائه نموده است که تعارضی بین دو دسته آیات یاد شده باقی نمی ­ماند. استاد مطهری نقطه کلیدی بروز اختلاف نظرها را ناشی از تفاوت دیدگاه­ها در مورد «اصل علیّت عمومی» و «نظام اسباب و مسببات» می ­داند.

توضیح اینکه سه رویکرد در این زمینه قابل طرح است:

اول: انکار ارتباط حوادث با گذشته خود و به عبارت دیگر، انکار اصل علیت عمومی که مطابق این رویکرد، مسئله سرنوشت معنایی ندارد چرا که سرنوشت هیچ موجودی قبلاً و توسط موجود دیگر تعیین نمی­گردد.

دوم: اذعان به اصل علیت، اما به گونه­ ای که در همه عالم و جهان هستی یک علّت و یک فاعل بیشتر وجود ندارد و آن ذات حقّ است. این رویکرد «نظام» اسباب و مسببات را انکار می­ کند و در نهایت به جبر می­ انجامد.

سوم: اعتقاد به حاکمیت اصل علّیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث که طبق دیدگاه الهی به مبدأ الهی برمی­ گردد. استاد مطهری این نگاه را با توجه به اینکه اراده و عمل انسان را جزء نظام اسباب و مسببات می­شمارد، مؤید اختیار انسان نیز می­داند.

شهید مطهری در ضمن مباحث، دیدگاه اشاعره، معتزله و مادیون را نیز توضیح می­دهد و منشأ تفاوت­ها را بیان می­کند. در این کتاب موضوع قضا و قدر حتمی و غیر حتمی نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

استاد این نکته را نیز یادآور می­ شود که در صدر اسلام با توجه به تعلیم و تربیت صحیح اسلامی، برداشت مسلمانان از این موضوع به گونه­ ای بوده است که اعتقاد به قضا و قدر را با اعتقاد به تسلط خود بر سرنوشتشان ناسازگار نمی­ دانستند.

استاد مطهری همچنین اخبار و روایاتی را مورد بررسی قرار می­ دهد که متضمّن نفی اختیار انسان است. به اعتقاد استاد مطهری «باید دانست که این گونه تنافی ها و تعارض ها یا در اثر برخى اشتباهات است که احیاناً از برخى راویان حدیث در نقل مضمون احادیث رخ داده است و با مقایسه بعضى احادیث با بعضى دیگر آن اشتباه را مى ‏توان کشف کرد، و یا تعارض و تنافى ظاهرى است و پس از تعمّق معلوم مى‏ شود که تعارضى در کار نیست.»[2]

در پایان کتاب، معروف ترین اشکال جبریّون مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است. جبریّون، مبتنی بر آگاهی خداوند نسبت به همه چیز و نیز تغییرناپذیری و خلاف ناپذیری آن نتیجه می­ گیرند، تحقق علم الهی حتمی است و در این مسیر جایی برای اختیار انسان باقی نمی­ ماند. استاد مطهری در پاسخ به این شبهه و اشکال اولاً بر جدا نبودن علم ازلی الهی از نظام اسباب و مسببات تأکید می­ کند و ثانیاً این نکته را یادآور می­ شود که اختیار انسان نیز جزئی از نظام اسباب و مسببات است.


کتاب «انسان و سرنوشت» به دلیل طبیعت موضوع آن، از یکسو به ابهام زدایی از تصویر ما درباره نظام عالم کمک می­ کند و در ردیف کتاب­های جهان­شناسی قرار می گیرد و از سوی دیگر با توجه به ارتباط آن با مسئله اختیار و اراده در ردیف مباحث انسان­شناسی نیز قرار می­ گیرد.

[1] . مجموعه آثار،ج1، ص346

[2] . مجموعه آثار،ج1،ص428.