کتاب بیست گفتار مجموعه ای است مشتمل بر بیست سخن رانی متفکر شهید استاد شهید مرتضی مطهری که بین سال های ۱۳۳۸تا ۱۳۴۱شمسی ایراد شده و در زمان حیات استاد به چاپ رسیده است.
۱-عدالت از نظر حضرت علی (ع)
عدل از اصول دین است و همراه با امامت اختصاصا در شیعه از اصول دین شمرده می شوند ،
جود بهتر است یا عدل ؟ حضرت علی در پاسخ این سوال فرمودند عدل بهتر است از جود ،به دلیل اینکه عدل هر چیزی را در جای خود قرار می دهد و هر حقی را به ذیحق واقعی خود می رساند اما جود و بخشش ،امور را و جریانها را از محل خودشان و مدارشان خارج می کند.
2- اصل عدل در اسلام
علت اصلی انحراف مسلمین از عدل اسلامی چه بود؟وقتی این سوال مطرح می شود آن چیزی که در درجه اول و زود به فکر همه می رسد این است که مسئول این کار عده ای از خلفا بودند و آنها سبب شدند که این دستور خوب اجرا و تنفیذ نشد ،اما تمام علت این نیست یک علت مهم دیگر هم هست که اثرش از علت اول بیشتر نباشد کمتر نیست آن علت این است که اصل عدل در اسلام از طرف عده ای از پیشوایان و علمای اسلام بد تفسیر و توضیح داده شده .
دو شرط از شرایط امربه معروف و نهی از منکر عبارتند از 1-بصیرت در دین 2- بصیرت در عمل
3-مبانی اولیه حقوق از نظر اسلام
تلازم حق و تکلیف:تکلیف و حق از یکدیگر جدا نیستند اگر کسی حقی دارد تکلیفی هم همراه آن حق دارد
حق ضعفا:در سوره اسراء خداوند می فرماید حق فقرا و خویشاوندان و بیچارگان را بده
حق اجتماع : حق در اسلام خیلی محترم است حقوق مردم فوق العاده احترام دارد عدالت فوق العاده مقدس است خیانت در حقوق بالاخص حقوق عمومی از نظر اسلام بالاترین خیانتهاست
حق همسر:نیز جز مبانی اولیه حقوق از نظر اسلام است .
4-احترام حقوق و تحقیر دنیا
دین این قدر به اصول و به حقوق و به ایمان و عقیده و به اخلاق اهمیت می دهد که می گوید به خاطر اینها از دنیا و مافیما باید گذشت دین با این منطق عالی خود ارزش دنیا را از آن چه هست و همه می فهمند پایین نیاورد ،ارزش معنویت و تقوی و فضیلت و حقوق اجتماعی را که کمتر مردم به آن پی می برند معرفی کرد و بالا برده است .
حضرت علی (ع) فرموده اند :به خدا قسم اگر تمام آنچه در زیر قبه ی آسمان است به من بدهند برای اینکه به یک مورچه ظلم کنم به اینکه پوست جوی را از او بگیرم نمی کنم حضرت علی در این جمله خود ارزش دنیا و ملک دنیا را پایین نیاورد ،ارزش حق و عدالت را بالا برده است .دنیا که از نظر دین بی ارزش است به معنی بی ارزش مقایسه ای است یعنی دنیا ارزش ندارد که شما به خاطر او اصول اخلاقی و اجتماعی و معنی انسانیت و بزرگواری را از دست بدهید
به تعبیر رسول اکرم (ص)دنیا مزرعه و کشتگاه آخرت است .
5- تفاوت های بجا و تفاوت های بیجا:
اعضا و جوارح انسان هیچ کدام از خود عقل و اراده و تشخیص و استقلال و اختیارو انتخاب و سلیقه ی مخصوصی ندارند مسخر آن روحی است که بر پیکرحکم فرماست اجتماع هم روح و حیاتی دارد ولی روح اجتماعی این اندازه بر اعضای پیکر خودبینی افراد تسلط و سیطره ندارد افراد نیز آن اندازه مسخر روح اجتماع نیستند .
در پیکر انسان به طور طبیعی تقسیم کارشده اما در اجتماع این کار باید به دست خود بشر بشود مساوات این است که امکانات مساوی برای همه مردم فراهم شود تا اگر کسی همت داشته باشد در هر کجا که هست و در هر طبقه ای که هست بتواند در پرتو لیاقت و استعداد و بروز فعالیت به کمال لایق خود برسد .
جامعه ی بی طبقه ی اسلام یعنی جامعه ی بی تبعیض،یعنی جامعه ای که امتیازات موهوم در آن بی اعتبار است.
6- رزاقیت الهی
اگر ما خدا را بشناسیم آن طور که شایسته قدوسیت و کبریای اوست و اسماءحسنی وصفات علیای او آن اندازه که در توانایی ماست پی ببریم و او را طوری وصف نکنیم که مخلوقی و عاجزی مثل خودمان را وصف می کنیم آن وقت می فهمیم که رزاقیت او و تکفل او روزی بندگان را ،منافات ندارد .
در مسئله توحید یکی از ارکان توحید تنزیه است و به معنی نفی تشبیه (لیس کمثله شی) باید توجه داشته باشیم که اگر خداوند را به علم و حیات و قدرت و به سمیع و بصیر بودن و به اراده و رزاقیت و غیره وصف می کنیم نباید اورا شبیه و مانند مخلوفی مثل خودمان فرض کنیم در قران می خوانیم رزق هر جنبده ای بر عهده الله است .
خداوند هم رزاق و هم خالق است رزاق است یعنی موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق دارند و رزق و روزی آنها را می دهد وخالق است یعنی او به وجود آورنده موجودات است اگر اراده و مشیت او نبود هیچ چیزی موجود نمی شد .
توکل یعنی انسان به آنچه که مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق می باشند توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است .
7- امام صادق (ع)
به مناسبت وفات امام ششم این فصل در مورد شخصیت آن بزرگوار می باشد .امام صادق (ع) در ماه ربیع الاول سال 83 هجری در زمان خلافت عبدالملک بن مروان اموی به دنیا آمد و در ماه شوال یا ماه رجب در سال 148 هجری در زمان خلافت ابوجعفر منصور عباسی از دنیا رحلت کرد .
امام صادق (ع) شیخ الائمه است از همه ائمه دیگر عمر بیشتری نصیت ایشان شد 65 ساله بود که از دنیا رحلت فرمود عمر نسبتا طویل آن حضرت و فتوری که در دستگاه خلافت رخ داد که امویان و عباسیان سرگرم زد و خرد با یکدیگر بودند فرصتی طلایی برای امام به وجود آورد که بساط افاضه وتعلیم را بگستراند و به تعلیم و تربیت و تاسیس حوزه ی علمی عظیمی بپردازد.
امام صادق (ع) در عصر و زمانی واقع شد که علاوه بر حوادث سیاسی یک سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگی ها و ابهام های فکری و روحی پیدا شده بود لازم تر این بود که امام جهاد خود را در این جبهه آغاز کند .
زمان امام ،زمانی بود که برخورد افکار و آرا و جنگ عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب می کرد که امام کوشش خود را در این صحنه و این جبهه قرار دهد ورسمیت امروز شیعه معلول طرز کار و عمل آن روز امام صادق (ع) است .
8-امام موسی بن جعفر (ع)
به مناسبت شب وفات امام هفتم این فصل در مورد شخصیت آن بزرگوار می باشد ولایت موسی بن جعفر در سال 128 در اواخر عهد اموی و وفات آن حضرت در سال 183 در زندان هارون الرشید خلیفه عباسی واقع شد .مدت عمر آن حضرت 55 سال و سالهای آخر عمرش در زندان سپری شد و در اثر سم در زندان در گذشت .
از این نظر که سال ها از عمر امام در زندان یک ستمگر گذشت حال آن حضرت شبیه است به یوسف صدیق .امام به جرم حق گویی و ایمان وتقوا و علاقه ی مردم زندانی شد هارون در سال 179 دستور جلب امام را صادر کرد وشبانه امام را در یک محمل سرپوشیده به بصره روانه کرد و در آنجا حضرت را زندانی کرد امام یک سال در زندان بصره بود تا اینکه هارون دستور داد که کار امام را در زندان تمام کنند ولی زندانبان قبول نکرد و هارون دستور داد امام را از بصره به بغداد به زندان فضل بن ربیع بردند و هارون از فضل خواست که خون امام را بریزد که او هم قبول نکرد امام را از زندان او خارج کرد وبه فضل بن یحیی برمکی تحویل داد و و در ترد او را زندانی کرد هارون از فضل خواست که امام را به قتل برساند فضل حاضر نشد و هارون دستور داد امام را از فضل بن یحیی تحویل بگیرند و به سنوی بن شامک که مردی غیر مسلمان و فوق العاده قسی و ستمگر بود تحویل بدهند و بالاخره حضرت در زندان سندی مسموم و شهید شد .
9- شداید و گرفتاری ها
در حدیث وارد شده که خداوند هروقت بنده ای را دوست بدارد او را در شداید غرق می کند امتحان الهی ازقوه به فعل آورد ن و تکمیل است خداوند که به وسیله بلایا و شداید امتحان می کند به معنی این است که به وسیله اینها هر کسی را به کمالی که لایق آن است می رساند .
خداوند وقتیکه کسی را دوست بدارد اورا در شداید فرو می برد، به میان شداید می اندازد چرا؟
برای اینکه راه بیرون شدن از شداید، راه شناوری در دریای گرفتاری را یاد بگیرد .
عبادت ها و تمرین های مکرر که در دین مقدس اسلام دستور رسید ه نوع ورزش روحی است ،نوعی ابتلا وتحمل شداید است بعضی از آن عبادت ها واقعا سخت است مانند جهاد وحج .
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در خطبه 234 فرموده اند :خداوند همواره بندگان خود را به انواع شداید مواجه می کند و اقسام کوششها و مجاهدتها جلوی پای آنها می گذارد تکالیفی گوناگون برخلاف طبع آسایش طلب آنها بر آنها مقرر می دارد تا غرور و تکبر از دلشان بیرون رود و نفوسشان عادت کند به عبودیت خدا و این وسیله ای است برای اینکه درهای فضل و رحمت و عنایت پروردگار به روی آنها گشوده شود .
10-فوائد و آثار ایمان
ایمان هم یکی از سرمایه ها بلکه بالاتر از همه آنهاست قران کریم می فرماید :آیا شمارا به یک تجارت و بازرگانی که شما را از شکنجه های دردناک نجات می دهد راهنمایی کنم ؟آن این است که به خدا و پیغمبر او ایمان بیاورید .
اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است .
خداوند در قران در سوره عنکبوت آیه 41 می فرماید :
مثل آنان که دوستان و سرپرستانی غیر از شیطان انتخاب کرده و به آنها اتکا کرده اند مثل عنکبوت و خانه عنکبوت است .سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است .
پس اخلاق ،عدالت اجتماعی ،امنیت اجتماعی ،انسانیت همه سرمایه های هستند که بدست آوردن و حفظ اینها سرمایه ی دیگری لازم دارد که نامش ایمان است .
اثر دیگر ایمان ،سلامت جسم و جان است حضرت علی(ع) درباره تقوا می فرماید :دوای بیماری روحی و شفای امراض جسمانی شماست .یکی دیگر از خاصیت های ایمان تسلط کامل بر نفس است .
11-نظر دین درباره ی دنیا
خداوند در قران در سوره کهف آیه 46 می فرماید :
ثروت و فرزندان رونق همین زندگانی دنیا هستند و اما اعمال صالحی که باقی می ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ اینکه انسان به آنها دل ببندد.
آیا علاقه به دنیا مذموم است ؟خیر آن چیزی که بدو مذموم است محبت و علاقه به امور دنیا است نه خود دنیا .
یک فصل از فصول جهان شناسی و فلسفه ی قران ایجاب می کند که هدف اعلی و غایت آمال انسان بالاتر از دنیا و مادیات باشد و آن فصل معاد و انسان است علاوه بر این فصل ،فصل تربیت و اخلاق هم است که این قسمت را سایر مکاتب تربیتی هم قبول دارند که برای تربیت اجتماعی بشر و برای آمادگی بشر برای زندگی اجتماعی باید کاری کرد که افراد هدف و ایده آل معنوی داشته باشندو به مادیات حرص نورزند
12-نظر اسلام درباره علم
رسول خدا فرمودند تعلم و دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است .
هر علمی که به منظوری از منظورهای فردی یا اجتماعی اسلام کمک می دهد و ندانستن آن سبب زمین خوردن آن منظور می گردد آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علم را که تاثیر سوءدارد با آن مخالف است قران علم را نور و جهل را ظلمت می داند می فرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد .
علم از نظر اسلام هدف است یا وسیله ؟بدون شک بعضی از علوم هدف است مثل معارف ربوبی و خداشناسی سایر علوم وسیله اند نه هدف مانند همه علوم دینی به استثنای معارف الهی از قبیل علم اخلاق ، فقه و حدیث وسیله اند نه هدف
13-پرسش های دینی
غریزه پرسش یک از غرایز اولیه بشری است و نمونه ی رشد و اعتلای دستگاه فکرو اندیشه است پرسش کلید دانش است پس اگر انسان بخواهد از همه چیز بپرسد به جایی نمی رسد باید سوالات انسان متوجه مسائل لازم و ضروری و مفید باشد یا از حیث علم یا از حیث عمل. پس این منطقی است در اسلام که از زیاد سوال کردن و سرگرم شدن به سوالات و پرسش ها نهی می کند از طرفی دستور می دهد که حقایقی که نمی دانید و دانستن آنها برای شما ضروری است بپرسید و استنکاف نکنید سهل انگاری به خرج ندهید از طرف دیگر زیاد سوال کردن و سر گرم شدن به سوال را نهی می کند .
14- عقل و دل
در روح انسان دو مرکز و دو کانون موجود است که هر یک از ا ین دو منبع یک نوع فعالیت ها و تجلیات روحی است نام یکی از این دو کانون ،عقل یا خرد ،که فکرو اندیشه و دوراندیشی و حسابگری و منطق و علم و فلسفه از تجلیات کانون عقل است و کانون دوم قلب یا دل است که خواستن و آرزوکردن از کانون دل سرچشمه می گیرد.
گاهی میان این دو کانون توافق و هماهنگی است گاهی هم توافق حاصل نمی شود .
جهاد اکبر ،جهادی است با نفس و مبارزه ی با طغیان و خواهش های دل
امام علی فرمودند :مومن شامی را صبح و صبحی را شام نمی کند مگر آنکه نسبت به نفس خود و اعمال خود بدگمان است و هر لحظه احتمال می دهد که عملی ناپسند از او سر بزند .
بر همه افراد بشر کم و بیش هم منطق حکومت می کند و هم احساسات .
پیامبر (ص) فرمودند همیشه در کارها منطق را دخالت بده و جلوی طغیان و حکومت احساسات را بگیر مرد منطق باش نه احساسات .
تنها مرور زمان و گذشتن عمر کافی نیست که انسان را مرد منطق و تعقل کند این فضلیت اخلاقی مانند همه فضایل دیگر اخلاقی تمرین و ممارست و مجاهدت لازم دارد .
15-درسی که از فصل بهار باید آموخت
قران کریم درباره بهشت می فرماید نعمت های بهشت چنان است که هیچ گاه بهشتیان تغییر و تبدیل آن را خواستار نباشد یعنی این تفاوت میان نعمت های آخرت و این دنیا هست که در این دنیا انسان طالب تحول و تغییر است اما در آخرت طالب تغییر و تحول و نوشدن و عوض شدن نیست .
بهاروفصل تجدید حیات قران دردل اهل ایمان ماه رمضان است حضرت علی (ع)فرمودند قرآن را بیاموزید که بهار دلها قرآن است .
بهار طبیعی فصل تجدید حیات و زندگی و از سرگرفتن زمین هاست فصل نشاط و خرمی زمین است ،فصلی است که زمین در شرایط تازه و جدیدی قرار می گیرد و مستعد می شود که بزرگترین موهبت های الهی یعنی حیات وزندگی به او اضافه شود .قرآن و فصل بهار :قران می فرماید زمین را می بینی جامد و افسرده و بی روح و بی جنبش اما همین که آب باران بر آن می پاشیم به جنبش و حرکت در می آید و فزونی می گیرد و انواع گیاهای بهجت افزا می رویاند. این از آن جهت است که خدا حق مطلق است و نظام زنده کردن مردها در قبضه قدرت اوست و اوست که بر هر چیزی تواناست قادر مطلق و توانای مطلق است .
16-قران و مسئله تفکر
یکی از اصول تعلیمات قران کریم دعوت به فکر کردن و تدبر کردن است تفکر در مخلوقات خدا برای پی بردن به رازها و اسرار آفرینش ،تفکر در احوال و اعماق خود برای وظیفه درست انجام دادن ،تفکر در تاریخ و زندگی های مردمی که گذشته اند برای شناختن و پی بردن به سنن و قوانینی که خداوند برای زندگانی جماعات بشری قرار داده است مایه ی تفکر علم است چون تفکر بدون علم و معلومات میسر نیست .
17-استدلال قران به مسئله حیات بر توحید
از نقطه نظر توحیدوخداشناسی ماده و حیات با هم فرقی نمی کنند هر دو مخلوق خداهستند هر دو دست قدرت حق آفریده شده اند و قائم به ذات حق هستند. خداوند در سوره مومنون آیه 12 تا 14 می فرماید :
انسان را از شیره وخلاصه ای از گل آفریدیم سپس او را به صورت نطفه در جایگاه محکمی قرار دادیم ،نطفه را به صورت خون بسته و آن را به صورت گوشت جویده و بریده شده در آوردیم سپس آن را به شکل استخوان در آوردیم و استخوان را از گوشت پوشاندیم بزرگ است خدای که بهترین صورتگران است .
18- دعا
دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید، یک روحانیت بسیار عالی دارد. مثل این است که انسان خدا را غرق درنور می بیند دعا هم طلب ، هم مطلوب ،هم وسیله ، هم غایت ،هم مقدمه و هم نتیجه است .دعا را شرایطی است شرط اولش این است که واقعا خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود وتمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نیست حقیقتا باید در وجود انسان احتیاج پدید آید شرط دیگر دعا ایمان و یقین است شرط های دیگر دعا عبارتند از :دعا برخلاف نظام تکوین یا نظام تشریع نباشد ،سایر شوون زندگی انسان با دعا هماهنگی داشته باشد ،حالتی که بالفعل دارد وآرزو دارد آن حالت تغییر و حالت بهتری پیدا کند، نتیجه ی کوتاهی و تفصیر در وظایف نباشد ،دعا واقعا مظهر حاجت با شد .
انسان ممکن است خدا را کاملا بشناسد و به وجود مقدسش ایمان داشته باشد ولی در زندگی خصوصی خود اثر لطف خاص خدا و عنایت های مخصوصه ای که گاهی به بندگانش عنایت می فرماید نبیند این مرتبه علم الیقین است ولی گاهی است که عملا اثر توحید را مشاهده می کند دعا می کند و از غیر خدا اعتمادش را قطع می کند و اثر این توکل و اعتماد را در زندگی خودش می بیند اثر توحید را شهود می کند این مرتبه عین الیقین است .
19-دستگاه ادراکی بشر
ذات اقدس احدیت نور مطلق است نوری است که ظلمت مقابل ندارد اوست نور همه ی جهان نور آسمان و زمین از هر ظاهری ظاهرتر و از هر نزدیکی به ما نزدیکتر. خود شناسی مقدم بر خداشناسی است انسان تا خود را نشناسد نمی تواند خدا را بشناسد در حقیقت مقصود بیان یک نوع ضعف و نقصان در دستگاه فهم و ادراک بشری است که به طوری ساخته شده که تنها در صورتی قادر است اشیاء را درک کند که نقطه مقابل داشته باشد مثلا نورو ظلمت ،قدرت و عجز،علم و جهل ،سایه و شخص
20-انکارهای بیجا
حدیث معروفی است که علم سه پله و سه مر حله دارد انسان همین که به مرحله اول می رسد مغرور می شود و تکبر می کند تا به مرحله دوم می رسد در این مرحله به معلوماتش اضافه می شود عظمت خلقت و آفرینش در برابرش نمودار می شود و خود و معلومات خود را در برابر دستگاه عظیم آفرینش کوچک می بیند و حالت تواضع در او پیدا می شود تا آنکه قدم در مرحله سوم می گذارد در این مرحله می فهمد که هیچ چیز نمی داند این مرحله ،مرحله بهت و حیرت است .
گاهی غرور علم بر انسان مسلط می شود و یک نوع جنون بر او مستولی می کند ،با این فرق که جنون ثروت و قدرت ،از ثروت زیاد و قدرت زیاد پیدا می شود وجنون علم ،از علم کم و ادراک ضعیف سر چشمه می گیرد هرکسی همان طوری که از لحاظ جسم و اندام حد و اندازه ای دارد از لحاظ روح و عقل و علم هم حد ی و اندازه ای و ظرفیتی دارد بی حد نیست انسان باید حد خود را بشناسد و از آن حد تجاوز نکند .خداوند در سوره نمل آیه 83 و 84 می فرماید :
روزی که از هر امتی دسته ای از آنها را که آیه های ما را دروغ شمردند محشور کنیم و به صف کشیده شوند و چون بیایند خداوند به آنها خطاب کند آیات مرا که دانش شما به آنها احاطه نداشت چرا تکذیب کردید.
الدنیا مزرعــت الاخره : در اینجا می کاریم و در انجا بر می داریم.
برانسان لازم است قبل از هر چیزی حد فکری خود را از جنبه ی نوعی –یعنی از این جنبه که حد فکر بشر چقدر است –و همچنین از جنبه شخصی-یعنی میزان معلومات و اطلاعات شخصی خودش-به دست آورد و حدود توانائی خود را بیازماید و در همان حدود ،نفی و اثبات و تصدیق و انکار کند ،آن وقت است که از خطا و لغزش مصون می ماند .